loading...
rozblag
گروه ادبیات ناحیه یک استان قم بازدید : 2 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)
زمانه    پندی   آزاد   وار   داد  مرا                               زمانه را چو نکو بنگری همه پند است

به روز نیک کسان گفت تا غم نخوری                             بسا کسا که به روز تو آرزومند است

 

کمتر علاقه مند موسیقی در ایران زمین وجود دارد که یک بار تا کنون پایش به تالار وحدت باز نشده باشد و اجرایی را در این سالن ندیده و نشنیده باشد. 


این تالار که یکی از معدود تالار های آبرومند کشورمان برای اجرای زنده موسیقی است سال ها پیش و به مناسبت هزارو یکصدمین سالروز تولد رودکی، شاعر نامور ایرانی که دستی هم در موسیقی داشت ساخته شد. مجموعه تالارهایی که سال ها بعد تالار اصلی اش به وحدت تغییر نام داد و تالار کوچکتر به همان نام رودکی باقی ماند. پیوند ناگسستنی شعر رودکی و ذوقش در موسیقی باعث شد تا نزدیک به نیم قرن از خاطرات موسیقیایی ایرانی ها با تالاری به نام او آمیخته شود.

زاده شدن در پنجنکت تاجیکستان(بخشی از ایران بزرگ)، سرودن بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر به زبان فارسی و آرام گرفتن پیکرش در سمرقند(بخشی از ایران بزرگ) که این روزها جز خاک ازبکستان به شمار می آید می توانست محل مناقشه ای میان سه کشور برای از آن خود کردن نام و آوازه این شاعر باشد. اما جایگاه اشعار زیبای او در شکل گیری ادبیات منظوم فارسی زبان ها و خدمت ولایش به زبان و ادب فارسی باعث شد تا نگاه ها به رودکی فراتر از مرزهای جغرافی باشد و در وسعت فرهنگ ها بگنجد.

شعر فارسی بخش ناگسستنی فرهنگ ایرانی هاست که بسياری از جنبه های حيات اجتماعی ايرانيان را در خود حفظ کرده است. شعر برای مردمانی که در شکایت از سردی هوا و ناملایمات زندگی و نا رفیقی دوستان می گویند «هوا بس ناجوانردانه سرد است» (اخوان- معاصر) و در توصیف تفاوت میان دو چیز می گویند «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است» (ناشناس) و یا در توصیف نیکی و خوبی کسی یا چیزی می گویند «آنچه خوبان همه دارند تا تنها داری» (شهریار-معاصر)، و یا در شکوه از اشتباهی که از خودشان برخاسته می گویند «از ماست که بر ماست» (ناصر خسرو قبادیانی- قرن چهارم) مانند ذرات هواست که همه جا را پوشانده و همه چیز را در بر گرفته است.

این گونه است که روز 25 دسامبر، چهارم دی ماه که بنا به قول مورخان زاد روز ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم‌ بن عبدالرحمن‌ بن آدم متخلص به رودکی است برای فارسی زبان ها روز مهمی است. حالا گیریم که ترکیب نامش چیزی شبیه به اسامی عربی باشد یا اینکه شمایلش، تصویر رایج اسکناس های تاجیکی باشد و یا تالاری که روزگاری در ایران به نامش بوده را تغییر نام داده باشند. مهم این است که فارسی زبان ها چه در ایران، و چه در هرجای دیگر جهان «بوی جوی مولیان» را خوانده اند و داستان عجیبش را شنیده اند. این چیزی است که شاعری را پس از سالها همچنان زنده و پا برجا می دارد. حالا گیریم این خاطره انگیزی حتی به مدد صدای بنان بوده باشد.


پدر شعر فارسی!

شاید قدیمی ترین نمونه هایی شعر فارسی که این روزها وجود دارد را بتوان در میان آثار رودکی پیدا کرد. گرچه پیش از او حتی نمونه هایی از شعر را می توان در گاتهای اوستا و یا اشعار مانی نقاش هم پیدا کرد. اما از میان آثاری که این روزها به عنوان شعر کلاسیک فارسی شناخته می شود و بر پایه ساختاری عروضی سروده شده بیش از هزار و صد سال نمی گذرد. توجه ویژه سامانیان به زبان و ادب فارسی باعث شد تا شاعری جوان از روستایی به‌نام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) به دربار امیر نصر سامانی راه یابد و از مقربان درگاه ایشان شود و چنان شود که با سرودن بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت نخستین شاعر شود که در تاریخ ادبیات فارسی ایرانی دیوان اشعار داشته باشد و به عنوان پدر شعر فارسی در میان همه مورخان و پژوهشگران شناخته شود.

پیر چنگی!

عبدارحمان جامی در بهارستان می‌نویسد: "چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن را به تمام حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن گرفت و به واسطه حسن صوت در مطربی افتاد و عود بیاموخت و درآن ماهر شد و نصر بن احمد سامانی (امیر سامانی که درسالهای 913-943 م حکومت داشته است ش.ش) او را تربیت کرد".

این مطربی که جامی به آن اشاره می کند داستان معروفی در ادبیات فارسی دارد که نشانه اثر گذاری شعر فارسی در ذهن و خاطر ایرانی هاست. داستان چنان که در چهار مقاله نظامی عروضی بیان می شود از این قرار است که امیر نصر سامانی بخارا، پایتخت را به قصد هرات ترک می کند و دل در گرو آب و هوای هرات یا شاهدی زیبا رو هرات را ترک نمی کند و نزدیک به چهار سال در هرات ساکن می شود. وزیران و لشگریان دلتنگ امیر هرچه می کنند پادشاه سامانی هرات را ترک نمی کند تا اینکه همه دست به دامن رودکی می شوند که امیر تنها به خاطر شعر و موسیقی توست که به بخارا باز می گردد. چنین می شود که رودکی قصیده معروف بوی جوی مولیان را می سراید و ان را با چنگ خود در محضر امیر می خواند و چنان می شود که امیر تحت تاثیر این قصیده پای برهنه سوار بر اسب می شود و راهی بخارا می شود. این قصیده به شرح زیر است:

 بوی جوی مولیان آید همی             یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درُشتی‌های او                    زیرپایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست         خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا، شاد باش و دیر زی              میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان             سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه ست و بخارا آسمان              ماه سوی آسمان آید همی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 15
  • بازدید کلی : 91